جدول جو
جدول جو

معنی عیب نمایی - جستجوی لغت در جدول جو

عیب نمایی
(عَ / عِ نُ / نِ / نَ)
نمایاندن عیب. نشان دادن عیب:
عیب نمایی مکن آیینه وار
تا نشوی از نفسی عیب دار.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ نَ / نِ بَ)
رجوع به غیب نما شود:
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد.
حافظ.
باقی آنچه ضمیر منیر و رأی غیب نمای اقتضا میکند... (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 52).
ای امیر عرب ای کآینۀ غیب نمایی
بر سر افسر سلطان ازل ظل همایی.
طراز یزدی
لغت نامه دهخدا
(بَ فَ زَ دَ / دِ)
عیب نماینده. آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند:
بیش جان را نکنم زنگ زده
کآینه عیب نمایست مرا.
خاقانی.
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
از خوبی خود عیب نمای دگران باش.
واعظ قزوینی
لغت نامه دهخدا